امیرحسین جونمونامیرحسین جونمون، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره
اميرعلي جونموناميرعلي جونمون، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره

❤مردهاي کوچک من ❤

نگاه به سالی که گذشت و آخرین دلنوشته ی مامان در سال1392

کمتر از یک روز مونده به پایان سال هزار و سیصد و نود و دو. سالی که با همه ی تلخی و شیرینی هاش روی هم رفته سال خوب و موندگاری برای ما بود الان که دارم واست مینویسم عصر بعدازظهر روز چهارشنبه هست که تو تا اینجا کنارم نشسته بودی و کارتون نگاه میکردی ولی حالا که بهت نگاه میکنم چشمای قشنگ و معصومت توی خواب نازن تحویل سال هم فردا پنجشنبه ساعت حدودا هشت ونیم شبه. همیشه وقتی به گذشته فکر میکنم آخرش به این نتیجه میرسم که واقعا روزهای بدون تو رو من با چه امیدی زندگی میکردم!؟ همیشه هم به اینجا که میرسم خدا رو با تمام وجود توی زندگیمون حس میکنم خدای بزرگ شکرت رو من چطور میتونم به جا بیارم؟!یکسال دیگه هم گذش...
28 اسفند 1392

هووی دوست داشتنیه من!

این روزهای آخر سال رو که برای همه از جمله ما به سرعت برق داره میگذره هیچ چیز نمیتونه به اندازه ی حرفهای از نمک خوش نمکتره نمکدون مامان بامزه و دلنشین بکنه گاهی بهش میگم مامانی خداروشکر که پسری اگر دختر بودی میخواستی چه پوستی از من بکنی! حس حسودی و مالکیت تازگیا خیلی توی وجود کوچولوش رشد کرده. کافیه باباعلیرضا بیاد و پیش من بشینه.هرجا باشه خودش رو میرسونه و با یه حرکت سریع با زور خودش رو وسطمون جا میکنه و به باباعلیرضای بیچاره در حال هول دادنش میگه اههههههه!کنده شو دیگه! دیروز صبح رفتیم و واسه باباعلیرضا چند دست لباس گرفتیم. اومدیم خونه پلاستیک لباسها رو گرفته میگه وقتی باباعلیرضا اومد خونه خودم میخ...
26 اسفند 1392

سی و سه ماهگی

  ماهگیت مبارک هستیه مامان این روزا سرمون خیلی شلوغه!یا توی خیابون و دنبال خرید یا توی خونه و پروژه ی خونه تکونی که یه جورایی پوست آدم رو میکنه پسرکمون هم کلی کمکه!پایین نردبون میایسته و حوله و دستمال بهم میده هر چند که مدام هم باید بگم امیرحسین به این دست نزن به اون دست نزن!ولی باز هم وقتی مامان ناز میگه اگر میخوای جلوی دستت خالی باشه صبحها بیار بزارش خونه ی ما انگار یه جورایی دلم نمیاد با اینکه میدونم اونجا با باباجونی بهش خوش میگذره ولی گاهی فکر میکنم بدجوری بهش وابسته شدم!طاقت یکساعت دوریش رو هم ندارم.گاهی فکر میکنم این همه وابستگی خوب نیست!یه جورایی ته دلم میلرزه وقتی به وابس...
11 اسفند 1392
1